حبیب من چرا ز من بیخبری میان کوچهها من و در بدری به پای دارمو من و اینهمه اشک ندامت سرم بشکسته و سر زینب تو به سلامت ۲ حسین جان ؛ کوفه میا ۳ حسین شود غرقه به خون تن اکبر تو ز دوشت پر زند علی اصغر تو عزیز فاطمه تو که بر همه شاه و امیری به ناموست بگو که دگر شده وقت اسیری 2 حسین جان ؛ کوفه میا ۳ حسین نرفت از یاد من غم کرببلا هجوم و آتشِ عدو در خیمه ها شدم مسموم کین جگرم ز غم تو کباب است لب خشکم ببین که شبیه تو تشنه ی آب است ۲ حسین جان ؛ واغربتا ۳ حسین منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک