چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد

چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد

[ مهدی رسولی ]
چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد
فدای قلب تو وقتی یتیم در می‌زد

صدای پا که می‌آمد تو پشت در بودی
به یاد در زدن هر شب پدر بودی

فقیر دیشب از امشب اسیر می‌آمد
اسیر لقمه‌ی نانت فقیر می‌آمد

صدای پا که می‌آید، علی‌‌ست شاید؟ نه
همیشه پشت در اما کسی که باید نه

نسیم از خَمِ کوچه بهار می‌آورد
علی برای حبیبش انار می‌آورد

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند
مادر انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم اما
به چادرت ننشیند غبار هم اما

قرار بود که تنها تو کار خانه کنی
نه این‌که سینه سپر پیش تازیانه کنی

فدای نافله‌ات، از خدا چه می‌خواهی؟
رمق نمانده برایت، شفا نمی‌خواهی؟

نظرات