چشم خود را خیس تا از اشک نمنم میکنم رشتهی اُنس خودم را با تو محکم میکنم چند شب مانده زِ مهمانی بَدم اما ببین خویش را با خوبهایت باز همدم میکنم شک ندارم موقع افطار میبخشی مرا تا که یاد از تشنهی ماه مُحرّم میکنم نیست از من سائلی بیچارهتر اما ببین سر به زیر از شرم صورت غرق شبنم میکنم بگذر از من بندهی خوبی نبودم عفو کن زیر بار معصیت دارم کمر خم میکنم رفت قدر و قدر مِیخانه ندانستم ولی با علی اسباب بخشش را فراهم میکنم با همین بار گناهم بر لبم ذکر علیست با هیمن آلودگی میل نجف هم میکنم چند شب دیگر تحمل کن منِ آلوده را زحمتم را کمکم از مهمانسرا کم میکنم سینهام را باز هم دریای ماتم میکنم خلوت موسی ابن جعفر را بهم زد گفت که گوشهی زندان بهشتت را جهنّم میکنم