نمونده دیگه آبی تو خیمه ها ... لبات خشکه و دست و پا می زنی ... زبون که نداری ولی اصغرم ، عموتو با گریه صدا می زنی ... عمو نیست که آبی بیاره برات ... تو هم پر گرفتی ، کبوتر شدی ... بمیره برات مادرت اصغرم ، هنوز غنچه بودی که پرپر شدی ... هر چی دعا کرده بودم ، تیر اومد و بی اثر شد ... رو دست بابا تو میدون ، از خون لبای تو تر شد ... لالا لالا علی جان ... ***** چه قدر آرزو مونده روی دلم ... می خواستم ببینم بزرگتر میشی ... می خواستم ببینم که قد می کشی ... رشید و غیور مثل اکبر میشی ... الهی بسوزه دل حرمله که آتیش زده آشیون منو ... دارم جون میدم از غمت اصغرم ، ببین چشمای غرق خون منو ... داری میری عزیزم ، داغت به دل نشسته ... مثل غم عمو جون ، پشت بابا شکسته ... لالا لالا علی جان ...