مقدّساتِ خدا در مدار تَقدیست ملائکه، همه شاگردهای تدریست اساس فقه تشیّع، رَهینِ تأسیست گرفتهایم مسلمانی از احادیثت نشستهایم همه پای درسِ دلبریات همه فدای درستیِ فقه جعفریات کسیکه با تو نباشد، تباه شد دینش بنای تفرقه شد فرقهی دینش نثار او شده، لعن رسول و نفرینش ولی محبّ تو را حق نموده تحسینش خدا کند که چو هارون مکّیات باشیم دوباره زائر آن قبر خاکیات باشیم کلام توست که احیاکنندهی دین است پیام توست که اصلِ جهادِ تبیین است قیام توست که بنیانکَن شیاطین است قوامِ درسِ تو، روضه است، روضه شیرین است میان محفل اُنست، حسینیه داری چه اشتیاق عجیبی به مرثیه داری تو درد دیدهای از انفعال بیدردان تو داغدیدهای آقا، میان نامردان تو بین آتش و در خواب ناز، شاگردان تو پابرهنه میان هجومِ ولگردان دوباره بین مدینه، حرم در آتش سوخت گرفت خانهات آتش، دلم در آتش سوخت به غیرتِ تو اگر بین خانه برخورده گریزِ روضهات، اوّل به میخِ در خورده به یاد فاطمه که ضربه، بیخبر خورده دلِ شکستهی تو، بیامان شَرَر خورده خدا نکرده زنی بین خانهات که نسوخت کبوتری وسط آشیانهات که نسوخت