مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است

مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است

[ حاج منصور ارضی ]
مسیرِ شوق مرا آسمان‌ بلد شده‌ است
ز بنده‌های خدا دور، چشمِ بد شده‌ است
شکوفه‌های بهشتی سبد سبد شده‌ است
بهارِ سالِ هزار و چهارصد شده‌ است

دوباره عید رسیده، زمان دیدار است
دلم خوش است به مهدی، که قابِ دیوار است

همین که غوره‌ی نارس هزار سال شده
میان مِی‌کده‌ها غصّه‌ها مچاله شده
سبو و مِی به لبِ مست‌ها حواله شده
چه کوثری که در کاسه و پیاله شده

رسیدنم درِ مِی‌خانه بی‌معطلی است
شرابِ خنده‌ی زهرا و خنده‌ی علی است

ستاره نیز در افلاک ریسه‌بندان است
قشنگ‌تر ز قمر، ماهِ نیمه‌شعبان است
عروسِ فاطمه خوش باش قولِ قرآن است
همین پسر که نمک دارد و نمکدان است

رسیده نورِ دو دنیای ما، همه بشود
همیشه تاجِ سرِ آقایِ ما، همه بشود

چه محشری شده و شمسُ‌الضّحی شدنت
مبارک است تجلّیِ رَبّنا شدنت
شروع غیبتِ تو نه، بی‌انتها شدنت 
امامِ حاضرِ سردابِ سامرا شدنت

مدارِ چرخشِ این زندگی‌ست حرکتِ تو
رسیده رزق زیادم فقط به برکت تو

قناتِ خشک شدم، پس کجایی اقیانوس؟
جهنّم است برایم بهشتِ بی‌طاووس
حرم همیشه به یادِ تو می‌روم پابوس
تو کربلا تو نجف مکّه و مدینه و توس

ضریحِ چشمِ تر عاشقان پُر از گِله است
گدای سامره‌ات بی‌قرارِ تذکره است

چه خوب می‌شود از تو به ما اَمان برسد
نشانِ خیمه‌ات ای‌ یارِ بی‌نشان برسد
جوابِ نامه‌ام از چاهِ جمکران برسد
قرار بود ظهورت به داد ما برسد

چه قرن‌ها که شروع و تمام شد بی‌ تو
چه لقمه‌ها که حلال و حرام شد بی‌ تو

رها شدیم بیا در حصارمان بکِشی
شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکِشی
دوباره دست به چشمان تارمان بکِشی
از این مجالس عصیان کنارمان بکِشی

از اشتباهِ زیاد همه نرنجیدی
همیشه دردسرت داده‌ایم و بخشیدی

اگر چه جشنِ تو جای گِله‌گزاری نیست
درون سینه‌ی من قلبِ بی‌قراری نیست
ز دوری تو مرا اشک‌های جاری نیست
بهار آمده اما دلم بهاری نیست

نیامدی و خودم را دگر نمی‌بخشم
فراق را زِ خودم بیشتر نمی‌بخشم
گدای صاف و صمیمیِ سابقت نشدم

نظرات