مادری خورد زمین

مادری خورد زمین

[ کربلایی نریمان پناهی ]
  • 16.2K
  • 100+
  • 0
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه‌ی زندگی شیرخدا ریخت بهم

داغی و تیزی مسمار اذیّت می‌کرد
تاکه برخواست زجا عرش خدا ریخت بهم

بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسله‌ی آل عبا ریخت بهم

ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یک ضربه‌ی پا ریخت بهم

بارالها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت

ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت

ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم
چه کنم گر نروم؟ همسرم از دستم رفت

گُر گرفته بدن فاطمه ای در بس کن
وسط شعله ببین زمزمه‌ها ریخت بهم

روی او ریخت بهم پهلوی او ریخت بهم
دهنش غرق به خون گشت و صدا ریخت بهم

شدت ضربه چنان بود که سر خورد به در
روی آشفته‌ی اُم النُجبا ریخت بهم

پشت در سینه‌ی سنگین شده هم ارثی شد
گیسوان پسرش کرب و بلا ریخت بهم

نظرات