
مادرم نیست تکیهگاه محکمی دور و برم نیست سایمو دیدن علی اکبرم نیست سایهی عباس بالای سرم نیست علم افتاد دستی که بریدنش با پرچم افتاد دیدی راه حرمله به حرم افتاد علم افتاد گودال تنگ و گرد و غبار و گرمای تند و هُرم هوا و آن چکمه پوش و آن نیزهدار و آن تیغ کُندو نمیبخشم به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود، نعره کشیدم من سر تورو بردن دیر رسیدم من مظلوم، مظلوم، مظلوم، یا حسین جان بین جنجال تورو جا گذاشتنت میون گودال زیر دست و پای لشکر شدی پا مال دیدمت تو قتلگاه که رفتی از حال تا حرم سوخت دویدم به خیمهها و پیکرم سوخت بین شعله معجر و موی سرم سوخت شد قیامتی به پا و چادرم سوخت خولی و زجر و شمر و سنانو آن ابن سعد و اون ساربانو نمیبخشم ضرب لگد رو، آن ضرب دستو اون خندهها و آن مرد مستو نمیبخشم به سمت گودال از خیمه دویدم من سنان جلوتر بود، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود، نعره کشیدم من سر تورو بردن، دیر رسیدم من خستگی از بدنت میریزه داره نیزه ز تنت میریزه مگه گودال چقدر جا داره یه سپاه دور سرت میریزه مظلوم، مظلوم، مظلوم ... نا نجیبا اومدن با تازیونه سمت زهرا دخترا میدویدن به روی خارها ما رو بین صحرا دیدن تک و تنها شد قیامت اومدن تو خیمهها به قصد غارت به مخدرات خیمه شد جسارت شدیم آماده برا رخت اسارت کوفه و شام و سنگای بامو رقصیدنارو، بزم شرابو نمیبخشم تشت طلا رو، اون خیزران رو اونکه ماهارو میداد نشونو نمیبخشم