لالایی میخونم تنهایی میسوزم روی لبِ خشکت لبخنده هنوزم دارم برایِ تو اینجا گلِ نازم از خاک بیابون گهواره میسازم پسرم واسه تو چه آرزوهایی که داشتم ولی حالا تورو تو خاکِ این صحرا گذاشتم اگه این قبرو کَندَم اما از تو دل نَکَندم ولی باید دیگه این چشمایِ نازو ببندم جوابِ مادرتو چی بگم ای عزیزم بگو چجوری حالا رو جسمت خاک بریزم علی لای لای علی، لای لای علی، لای لای علی جان... اون تیر سهشعبه داغِ دلِ من شد آخر بدنت با قُنداقه کفن شد این پیکر خونی خاکی شده بابا داغ تو میمونه رو سینهی دنیا پسرم با دل خون اینجا پشت خیمهها موند تن تو میسپرم به خاک گرم این بیابون غم تو زنده کرده واسه من داغ عموتو من امانت دادم به آسمون خون گلوتو دلم آروم نمیشه حالا وقت قنوته دستای من هنوزم رنگ خون گلوته علی لای لای علی، لای لای علی، لای لای علی جان...