لالایی میخونم خوابش نمیآد بمیرم تشنشه ای داد بیداد رو دستم مونده طفل شیرخواری خدایا بچّم و تنها نذاری اصلاً رمق توو جونش نیست، اصلاً دیگه نمیخنده میخوام نگاش کنم امّا، رو من چشاشو میبنده علی لای لای سرش میافته رو دستم، کاری نمیآد از دستم سه روز و خیمه به خیمه، یه لحظه از پا ننشستهام (لالالالا لا لا)۲ گرسنه رفتی و شیری نخوردی، نمیگند بچّتو به کی سپردی!؟ همین که به سرت نیزه فرو کرد، دیدم دندون شیری درآوردی میاوفتی از رو نی مادر، بازم میاوفتی رو دستم سرت که هر دفعه افتاد، خودم با معجرم بستم آی علی لای لای منو یه بغض طولانی، منو شبای تنهایی تو رفتی پیش من نیستی، چه فایده داره لالایی لالالالا لا لا مثلاً عمو برگشته لالالالا لا لا **** وای منو وای منو وای من میخ در و سینهی زهرای من