سلمانیات نیامده ظرفش طلا شده اینجا نشسته است گه سلمان شود **** غذای خانهمان هم غذای حضرتی است نیامدهام که از اینجا غذا بگیرم من رضایت تو برایم اهمیت دارد وگر نه شعر نخواندم عبا بگیرم من **** گر به جرم نگهت جان مرا میخواهی چارهای نیست در این مسئله اِلا تسلیم باغبان گر نگشاید در باغ بر درویش آخر از باغ بیاید بَرِ درویش نسیم بوی محبوب که از خاک اَحِبا گذرد نی عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم مرده از خاک لَحَد رقص کنان برخیزد گر تو بالای مزارش گذری عظم رمیم **** سلمانیات نیامده ظرفش طلا شده اینجا نشسته است که مسلمان شود حالا که محمل تو رسیدهاست بین طوس حرفی بزن که شهر مسلمان شود این بندگی ما به قنوت تو کامل است توحید ما به شرط و شروط تو کامل است **** در روز تو خورشیدی و در شب ماهی تو قلعهی لا اله الا اللّهی فردا بگیر دست مرا ایهاالرئوف یا ایهاالام رضا ایهاالرئوف **** هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز عزیز خدا نیفت میترسم آنکه درد بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بیهوا نیفت یک دست بر قباله و یک دست در هوا ملعون چه بیهوا زد و بیهوا گرفت میترسم آنکه درد بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بیهوا نیفت کوچه به حال فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت **** ظلم و جور و ستم بیعددش یادت هست جای دست و ضربات لگدش یادت هست یاد داری که از درد به خود پیچیدی؟ خاطرت هست که داغ پسرت را دیدی؟ خاطرت هست که سوزاند دل مولا را؟ خاطرت هست که میگفت بزن زهرا را؟ خاطرت هست چگونه حسنت میلرزید؟ نفس حیدر خیبرشکنت میلرزید؟ یک زن حامله را در بر حیدر زدهاند مادری را جلوی دیدهی دختر زدهاند جگرش سوخت همین که ز جفا خصم پلید با ته مشعل خود بر سر زهرا کوبید ***** آستین بهر ستم قوم جفا بالا زد بدتر از مادرشان فاطمه، زینب را زد تو سر نداری، من سر رفتن ندارم ماندی به روی خاک و عالم کربلا شد بند دلم بودی و هر بند تن تو انگار جای گندم ری آسیا شد بی دردسر سرگرم سر بود و نشست و آنقدر دست و پا زدی تا اینکه پاشد یک بار بوسیدم گلویت را چگونه جای همان بوسه دوازده ضربه جاشد غوطه در اشک زدم زآنکه رقیبان گفتند پاک شو اول و بعد دیده بر آن پاک انداز یکبار بوسیدم گلویت را چگونه جای همان بوسه دوازده ضربه جا شد زینب زمین خورده ولی تو سنگ خوردی این زخمها از ضربههای بیهوا شد آتش میان خیمهی عباس افتاد دستی کنار معجر من بیحیا شد تو سر نداری دخترت معجر ندارد یعنی بریدند و کشیدند و جدا شد **** (این جماعت که در این ظلم خودش نابغه داشت به کتککاری زنها چقدر سابقه داشت)