
دو چشم تو محرم در محرم پر از اندوهو حزنو اشکو ماتم فقط یک حرف از غمهات کافیست ز یادم میرود غمهای عالم بُوَد ذکر سوارانت ابوالفضل شود لبیک یارانت ابوالفضل فرات خون شده چشمان عالم بیا جان عمو جانت ابوالفضل بیا تا قلب خسته جان بگیرد بیا تا غصهها پایان بگیرد بیاور با خودت مشک عمو را بیا تا کودکی عطشان نمیرد ببین از دست رفته صبرو چاره صدای مادری آید دوباره شده لالاییاش برگرد آقا بحق این گلوی پاره پاره بیا آرام کن چشم تری را نگاه نیمه جانو پَرپَری را شده چشمان مقتل حلقهی اشک بیا و پس بگیر انگشتری را فدای اشکهای بیامانت چه بارانیست امشب آسمانت بیا ای التیام روی نیلی بخوان از غصههای عمه جانت ***