به جای آنکه زد مرهمی به زخم دلم

به جای آنکه زد مرهمی به زخم دلم

[ حاج اسلام میرزایی ]
به جای آنکه برسد مرهمی به زخم دلم
چقدر هلهله بر دیده‌ی تَرَم کردند

کجاست دست علم‌گیر تو علمدارم
چه با امیر و سپهدار لشکرم کردند

پس از شهادت اکبر کنار پیکر تو
اسیر پنجه‌ی درد مُکرّرم کردند

زِ بار داغ گرانت شکسته شد کمرم
به جسم پَر‌پَرِ تو چون برابرم کردند

ندیده بود و کسی چنین شکسته مرا
کنون نظر به دل دردپرورم کردند

همین که چشم به چشم تو دوختم دیدم
میان موجیِ غم‌ها شناورم کردند

حضور فاطمه در علقمه گواهی داد
که خون به جان و دل پاک مادرم کردند

خلل نیفتد رهِ در عقیده‌ام هرگز
اگرچه بعد تو بی‌یار و یاورم کردند

اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل...
**** 

به شام تیره‌ی ما صبحِ روشنا عباس
سفینه‌ی عشق حسین است و ناخدا عباس

تو آن طریقِ نجاتی که می‌رود تا عرش
مسیرِ روشنِ توحید تا خدا عباس

شروع مَنقبت توست، انتهای کلام
ورای مرتبه‌ی عشق تا فنا عباس

خوشا به آنکه کناره گرفت از دنیا
غریبه با همه شد، با تو آشنا عباس

به زخمِ خویش نمک گرچه می‌زنم شادم
که دردِ خسته‌دلان را کند دوا عباس

اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل...
**** 

برو به خاکِ حریمش به سجده طوفی کن
که بهرِ چشم دلِ ماست توتیا عباس

بشوی لوح دل و رو به قبله‌ی جان کن
زِ سوز سینه بخوان و بزن صدا عباس

بگو تو یکصد‌و‌سی‌و‌سه مرتبه با عشق
به نامِ نامی سلطانِ اولیاء عباس

مخواه از کَرَمش کم که لطفِ بسیارش
کند به سائلِ خود کیمیا عطا عباس

تویی که طعم خجالت چشیده‌ای آقا
اراده کن به نجاتِ من از بلا عباس

گرفت تا به کف آب از شریعه، بر هم ریخت
که مستِ عشقِ حسین است هر کجا عباس

اگرچه دست ندارد کسی حریفش نیست
به تیرِ غمزه بگیرد شکار را عباس

میانِ علقمه از هجمه‌ی کمانداران
رسید از همه سو بر سرش بلا عباس

اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل...

نظرات