از روی خاک پا شو برای خیمه دریا شو تو که باشی گرمه دل من نزن دست و پا اینقدر تو تو خاکا دست از تنت جدا شده اباالفضل اباالفضل با خون سرت حنا شده اباالفضل اباالفضل شکر خدا که خواهرم نیومد ببینه فرق سرت دوتا شده اباالفضل اباالفضل قدم شده خمیده تیر سهشعبه چشمای عباسمو دریده سر تو غرق خونه پاشو ببین که رنگ صورت منم پریده علمدارم ای علمدارم... حالا باید که برگردم ولی سر تا به پا دردم آخه دیگه داداش ندارم چهجوری تنت رو تا خیمه بیارم دیدی چی اومد به سرم اباالفضل اباالفضل شکسته بی تو کمرم اباالفضل اباالفضل دستای آبآور تو کی از تن جدا کرد چهطور بگم به خواهرم اباالفضل اباالفضل مبارکت شهادت پیچیده بوی مادرم قبول باشه زیارت ولی بدون که بی تو هستن حرومیها فقط به فکر قتل و غارت علمدارم ای علمدارم... تو میری و میشم تنها بیا و باز بمون با ما روزم بی تو میشه مثل شب از الان دیگه دم میگیرم یا زینب تو لحظههای آخرم اباالفضل اباالفضل با هم میریزم روسرم اباالفضل اباالفضل شمر میشینه به روی سینهی من با خنجر جلوی چشم مادرم اباالفضل اباالفضل با گریه مادر من بُنیَّ میگه و میباره در برابر من از همه بدتر اینکه اسیریه بدون تو قسمت خواهر من علمدارم ای علمدارم...