یه عالمه گریه

یه عالمه گریه

[ حاج اسلام میرزایی ]
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
تا زخم نشه پلکام، دست برنمی‌دارم

یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
تا خوب نشه زخم‌هات دست بر‌نمی‌دارم

بذار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظه‌ی مرگم تو خاک کربلا باشم

بَدِه که پیش تو موی سرم سپید نشه
بَدِه که نوکرت بمیره‌و شهید نشه

من اصلا اومدم برات مریض بشم
تا تو قلب مادرت عزیز بشم 
سردم نکنی، طَردم نکنی

عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین

*****

تو گودی مقتل، حسین دست و پا میزد
سنان‌ُ دیدم که نیزه بی‌هوا میزد

روی سرش ریختند تنش رو لگد کردند
تو اون هیاهو شمر ضربه از قَفا میزد

نفس نفس میزد و دیگه کم حیا نکرد
صدای مادرم میومده جنازَکَم

زخم، با یه دِشنه پشت هم رو حنجره
بی حیا نشسته بود رو پیکرش
موهاشو کشید، رگهاشو بُرید

عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین

نظرات