یا فاطمة الزهرا... خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه شد گُر گرفت وقتی که آتش در نفهمیدم چه شد تا ارازل ریختند از کوچه با هم روی در خاک عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه شد تا که چشمم تار شد دیگر نفهمیدم چه شد چشمهایم وا شد اما هیچکس خانه نبود رد خونی بود نیلوفر نفهمیدم چه شد میرسید از سمت مسجد نعره، محکمتر بزن هرچه شد در کوچه شد، بهتر نفهمیدم چه شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه شد یا فاطمة الزهرا...