مهدی رسولی

گفت مادرم قصّه

3747
90
گفت مادرم قصه‌تُ از بچگیم
با پدرم برات به سینه زدیم
با خواهر و برادرام یادمه
ماخونوادگی حرم اومدیم

برام پدرم عزیزه
چون نوکری یادم داد
پای مادرمو می‌بوسم
با عشق تو شیرم داد

پدر و مادر من عمری
گفتن تو خونه از تو
شدیم عاشق کربلا
پس شد خونمون آباد

کربلا خونه‌ی مادریم
نوکریت ارث اجدادمه
(یاد و نام حسین بهترین)2
هدیه‌ی من به اولادمه

((پدرم فدات، مادرم فدات)4
دخترام فدات، پسرام فدات
می‌خونیم همه، خونوادگی
(می‌میریم برات حسین)3)2

(از همه‌ی دنیا برات می‌گذریم
دل میدیم و عشق تو رو می‌خریم)2
شکر که یه خونه‌ی حسینی داریم
(ما خونوادگی برات نوکریم)2

((برادر من عاشق
آب‌آور حسینه)2
برادرمو دوس دارم
چون نوکر حسینه)2

یه خواهری دارم که اون
خادم شده تو هیئت
(یه عمریه که زندگیش
فدا خواهر حسینه)2

خوش به حالم آخه نوکرِ
خونه‌زادم در این خونه
واسم از دار دنیا فقط
منسب خادمیت می‌مونه

(پدرم فدات، مادرم فدات)3
دخترام فدات، پسرام فدات
می‌خونیم همه خونوادگی
(می‌میریم برات حسین)2

((هر غمی رو با تو کنار می‌ذاریم)2
اشک میشیم و به پای تو می‌باریم
از خونمون راهی خونت میشیم
(ما خونوادگی تو رو دوس داریم)2)2

(پسر کوچیکم عاشقِ
علی‌اصغر حسینه)2
جوون گلم عاشقِ
علی‌اکبر حسینه

چادر می‌پوشه دخترم
چون عاشق رقیه‌س
(تو رویاهای بچگی‌ش
پیش دختر حسینه)2

یادمه از قدیم و ندیم
هر شب از عشق تو دم زدیم
خونمون شد حسینیه تا
سردر خونه پرچم زدیم

(پدرم فدات، مادرم فدات)2
(دخترام فدات، پسرام فدات)2
می‌خونیم همه خونوادگی
(می‌میریم برات حسین)2

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش