کوه وفا و ادبو تو علقه زمین زدن دیدن که دستی نداره عمود آهنین زدن امید و آرزوش فقط یه مَشک آبه همه وجود اون خجالت از ربابه بلند شو از روی زمین ببین شکسته کمرم قبول باشه زیارتِ روی کبود مادرم پشت و پناهمی برادرم اباالفضل پاشو بریم مدافع حرم اباالفضل به چشمش بود تیری و چو با صورت زمین افتاد دوباره تیر باشه درد به چشم او فرو میرفت باید بریم به خیمهها اگه به فکر زینبی به حرم مَحارمت وا نشه پای اجنبی بچهها دیگه نمیخوان آب فراتو نذار اسیری ببَرن مخدّراتو صدا صدای زینبه با خیمه میسوزه دلم برادرای من کجان؟ شمره کنار مَحملم کاشکی میشد از رو زمین پاشه اباالفضل همسفر غریبهها باشه اباالفضل