(کوفیها بیاحساسن همه نمکنشناسن) ۲ با شوریِ چشماشون پیِ چشم عباسن نماز مغرب پشتم پُرِ آدم بود نماز عشاء پشتمو خالی کردن کوفیها نامردن، کوفیها نامردن (با گریه و زاری، نیا کوفه بهپات نره خاری، نیا کوفه بچه کوچیک داری، نیا کوفه) ۲ حسین نیا کوفه ... تنم از پشتبوم بهزمین پرتاب شد (واسهی قتلگاه، جیگرِ من آب شد) ۲ تنتو تو قتلگاه میاندازن، ای وای ای وای ای وای سرتو به نیزهها میبندن، ای وای ای وای ای وای اسبا روی بدنت میتازن، ای وای، ای وای، ای وای به مُخدّرات تو میخندن، ای وای، ای وای، ای وای به تنهایی میشه محکوم رقیهی طفل معصوم