چه جوری باید بگم این بغض لبالبو

چه جوری باید بگم این بغض لبالبو

[ مهدی رسولی ]
چه جوری باید بگم این بغض لبالبو
اشک‌های من داره میگه تموم مطلبو
همش از این می‌ترسیدم نبینم امشبو

یه سال آزگار دوری مگه کمه؟
باور کنم که شب اول محرمه؟

می‌لرزه اسم تو توی صدام حسین
خیلی دلم هواتو کرده بود امام حسین

تموم میشه این ده شب ولی تو بی پایانی
سیدنا المظلومی سیدنا العطشانی

(بارون نبارید آسمون بادی بهت نزد
خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقدر)۲
با احترام خاکت نکرد آخر بنی‌اسد

(از بس که مونده بود تو سینه آه تو
عمدا عبورمون دادند از قتله‌گاه تو)۲

این بی‌تفاوت بودن زینبت رو دق داده
انگار نه انگار اینجا یه بی‌کفن افتاده

سفیر تو تو کوچه‌ها غریبه یاحسین
زدن به زیر قولشون چه بی‌حیا حسین
هرجا میری برو ولی کوفه نیا حسین

غافله‌ی توعه تو راه کوفه وای
کاشکی میشد همین الان نامه بدم نیای

به جایزه برا سر تو دل‌خوشند
می‌دونی حافظای قرآن تو رو می‌کشند؟

بمیرم از این غربت تو کشته‌ی احکامی
شریح‌قاضی گفته تو خارج از اسلامی

اینا به نیزه می‌زنند سر رو که می‌بُرند
دارند غنیمتی‌هاشون رو از حالا می‌شمرند
برا زن و بچه‌هاشون به فکر چادرند

تو فکر نعل تازه واسه مرکب‌اند
همون‌هایی که زن‌هاشون شاگرد زینب‌اند

خنجر‌ها تیز شده به نیت سرت
آخرشم که خنجر کنده رو حنجرت

اهل حرم تو کوفه نزار بشند سرگردون
هر کیو که آوردی رقیه رو برگردون

نظرات