چشم ما منتظران از غم تو بارانی ست
932
4
- ذاکر: حاج محمدرضا طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: مناجات با امام زمان (عج)
- مناسبت: شب پنجم محرم
- سال: 1403
چشم ما منتظران از غم تو بارانیست
تا نیایی بهخدا خیر در این دنیا نیست
حسرت دیدنِ تو قلب مرا سوزانده
آتشی جز غمِ تو در دل من برپا نیست
انتظار فرجت اَفضلُ الاعمالِ من است
که به جز دیدن تو بر لبم استدعا نیست
ما از این روضه به آن روضه به دنبال توایم
کارِ ما تا تو نیایی همه سرگردانیست
تا نیایی بهخدا بیکس و کاریم همه
بی تو ای زندگیم، زندگیم زیبا نیست
همهجا هستی و روی سرِ ما سایهی توست
همهجا هستی و روی تو به ما پیدا نیست
شب پنجم سفری توی مدینه برویم
بُعد منزل نَبُود این سفر روحانیست
نه ضریحی و رواقی و نه گنبد صد حیف
سایهبانی به روی قبر بَنِ الزهرا نیست
دل ما شوق زیارت دارد
بین آن صحن و صحرایی که محرم جا نیست
نظری کن که برای پسرت گریه کنیم
پسری که پر از عشق است و دلش طوفانیست
از حرم آمد و خیره شد و با قاتل گفت
نانجیب عرشِ خدا معرکهی دعوا نیست
تا نیایی بهخدا خیر در این دنیا نیست
حسرت دیدنِ تو قلب مرا سوزانده
آتشی جز غمِ تو در دل من برپا نیست
انتظار فرجت اَفضلُ الاعمالِ من است
که به جز دیدن تو بر لبم استدعا نیست
ما از این روضه به آن روضه به دنبال توایم
کارِ ما تا تو نیایی همه سرگردانیست
تا نیایی بهخدا بیکس و کاریم همه
بی تو ای زندگیم، زندگیم زیبا نیست
همهجا هستی و روی سرِ ما سایهی توست
همهجا هستی و روی تو به ما پیدا نیست
شب پنجم سفری توی مدینه برویم
بُعد منزل نَبُود این سفر روحانیست
نه ضریحی و رواقی و نه گنبد صد حیف
سایهبانی به روی قبر بَنِ الزهرا نیست
دل ما شوق زیارت دارد
بین آن صحن و صحرایی که محرم جا نیست
نظری کن که برای پسرت گریه کنیم
پسری که پر از عشق است و دلش طوفانیست
از حرم آمد و خیره شد و با قاتل گفت
نانجیب عرشِ خدا معرکهی دعوا نیست
نظرات
نظری وجود ندارد !