چشم از مادر غم دیده چرا پوشیدی

چشم از مادر غم دیده چرا پوشیدی

[ حنیف طاهری ]
چشم از مادر غم دیده چرا پوشیدی
آخر ای شیره‌ی جان شیر که را نوشیدی

اگرت آب ندادند  و مرا شیر نبود
نازنین حلق تو را طاقت این تیر نبود

بودم امید که تا بال و پری باز کنی
نه که از دست من غم‌زده پرواز کنی

آرزو داشتم از شیر تو را بازکنم
بلکه عیشی ز گل روی تو من ساز کنم

ناوک خصم تو را عاقبت از شیر گرفت
دست تقدیر ز شیرت به چه تقدیر گرفت

ای دریغا که شدی کشته‌ی بی شیری من
تا پس از این چه کند داغ تو با پیر من

تو بِه ز من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد

نظرات