نماز خواندی‌و جبریل محو تو اما

نماز خواندی‌و جبریل محو تو اما

[ حاج منصور ارضی ]
نماز خواندى و جبريل محو تو اما
به سجده‌ات ز خداوند دلبرى كردى

تويى كه پاى ولايت گذشتى از جانت
و پاى حيدر كرار حيدرى كردى

كه گفته است كه زخمىِ كوچه‌ها شده‌اى
تو را زدند ولیكن دلاورى كردى

تو ساكن ملكوتى ز عقل ما دورى
تو نور و نورٌعلىٰ نور و خالق نورى

نبرده‌ايم به جز خانه‌ات گدايى را
به سر نداشته‌ام جز شما هوايى را

شنيده‌ام كه در آن چند روز آخرى‌ات
به غير مرگ نداشتى به لب دعايى را

تو فكر رفتن و مولا به فكر تنهايى
خدا نصيب نگرداند اين جدايى را

به سينه غصه‌ى محسن تو را ز پا انداخت
ولى به گوش شنيدى خودت صدايى را

صدا، صداى غريبی‌ست پاى یک نيزه
رباب و زمزمه‌هاى لاى لايى را

نظرات