نفس نفس میزنم، به سوی تو میدوم صدای قرآنتو، دارم هنوز میشنوم از تو حرم، به بیابون زدمو دیر برسم، نمیبخشم خودمو به همه گفتم میرم برنمیگردم همه رفتن من برات کاری نکردم اومدم تا جلوی شمرو بگیرم به تو کمتر بخوره حتی یه تیرم مُرَملٌ بِالدِما، خالی شده خیمهها... عمو حسین غریب حسین... ببین پر از حق حقم شلوغ شده قتلگاه پناه عالم تویی چرا شدی بی پناه تشنهای و جلو تو آب میخورن سنگا میان نفست رو میبرن شده قتلگاه پر از نیزه شکسته اومدم دیدم روی سینهات نشسته تکیه به نیزه بده عمه ببینه داره میبینه سرت روی زمینه مُرملٌ بالدما، خالی شده خیمهها... عمو حسین... صدای قرآن تو، نمیشنوم ای عمو نفس بکش جون من تنت نشه زیر و رو زندهای و میکِشن پیرهنتو زندهای و شده عریان تن تو آخراشه دیگه نزدیک غروبه پیرمردی اومده عصا بکوبه حرم آل علی تو اضطراره دیگه وقت علیکنَ بالفراره مرملٌ بالدما، دوره شده خیمهها...