نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی

نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی

[ حسین محمدی فام ]
نام خود را نقش کن، امشب به ایوان علی
ای به قربان علی و، ای به قربان علی

سالها رفتیم مشهد، تا که دربانی کنیم
تا که شاید یک سحر، گردیم در بام علی

من که شبها می‌رسم، تا صبح بارانی شوم
چشم خود را می‌سپارم، دست باران علی

(عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا)۲
مادرم زهرا بزرگم کرده، با نام علی

خوش‌بحال بچه‌های بی کس آن روز‌ها
حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی

مثل زینب مثل عباس است مثل اکبر است
هر که امشب می‌شود پاره گریبان علی

یک طرف ام البنین و، یک طرف سوز رباب و
گریه‌ی ما را درآورده، شبستان علی

گوشه‌ای پیراهن بابای خود را، باز شست
ام کلثوم است و این، شام غریبان علی

مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن
آه می‌سوزد جگرهای پریشان علی

وقت غسلش دست را، روی شکاف سر گذاشت
آب هم آتش گرفت، از زخم سوزان علی

خضر افتاده زمین، جبریل افتاده زمین
اصلا امشب می‌شود، این خانه ویران علی

این طرف دست حسن، آن سو حسین بی کفن
یک کفن را می‌کشند، آرام بر جان علی

سر به تابوت پدر می‌زد حسن، می‌زد حسین
وای از عباس و از، تشیع پنهان علی

بعد از این باید برای کربلا، آماده شد
آخرین روز است، زینب بود مهمان علی

آخرین حرفی که می‌زد، با یتیم کوفه بود
گفت روزی می‌رسند این‌جا، یتیمان علی

کوفه بعد از من مدارا کن، تو با سر نیزه ها
کوفه جان زینب و جان تو و جان علی

مجلس نا محرم تشت زر و جانم حسین
کاش جایش بشکند آن روز، دندان علی

نظرات