مینویسیم اگر یازهرا کار داریم همه با زهرا می نویسیم هزاران دفعه فاطمه فاطمه، زهرا زهرا وصف او را ز سر ناچاری مینویسیم و الّا زهرا فاطمه بود سراپا احمد مصطفی بود سراپا زهرا هرکسی را که ز نسلش دیدیم حرمی داشته الّا زهرا ناحلة الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری جوونی اما مادر پیری بهونهی سفر میگیری باکیة العین یعنی بارون غصّهها میباره چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره منهدة الرکن یعنی توون برات نمونده بانو کی قلبتو سوزونده بانو؟ کی بالتو شکونده بانو؟ معصبة الراس یعنی بستی سری رو که پر درده رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده؟ جوری لگد خوردی که نمیتونی بلندشی از جات جای غلافه رو بازوهات داری میری کنار بابات هیچکسی ای وای من نگفت تو کوچه به اون کافر نزن زنو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر
جانم خانوم جان
عالی