
من در سه سالگی پیرِ خراباتم خاتون محشرم، رقیه ساداتم بر شانهام عَلم، رَزّاقِ عالَمم یا اَبَتا حسین... بابَ الحوائجم، سرتاپا توحیدم طومار شامیان با گریه پیچیدم گریه عبادتم، مست شهادتم یا اَبَاالمظلوم... با دست لاغرم شانه زنم مویت مانند مادرت بوسه زنم رویت بر لبها و دهان بد زد با خیزران یا اَبَتا حسین... اَبَاالمظلوم حسین...