من خواهرتم حسین اشک چشمو ببین آتیش به دلم نزن یک لحظه پیشم بشین چی کار کنم برای تو داداش نمیدونم بدون تو حسین نمیشه، من نمیتونم دعا بکن تا صبح فردا زنده بمونم مثل پروانه تا صبح پر میزنم دور سرت عمری بودم همهجا دور و برت هم خواهر بودم برات هم مادرت وای غریب مادر حسین لبریز غمی حسین این قلبی که مضطره میدونم عزیز من امشب شب آخره چطور دلت میاد رو این دلم پا بذاری چطور دلت میاد خواهرو تنها بذاری چطور دلت میاد رقیه رو جا بذاری واسه چی خارا رو از روی زمین جمع میکنی واسه چی قلبمو پر غم میکنی؟ وای غریب مادر حسین لب تشنه و غرق خون تن زخمی و بیپناه خواهر بمیره برات افتادی تو قتلگاه از تشنگی دیگه رمق نداره بدنت افتادی رو زمین هنوز دارن میزننت پاشو که پیراهنو غرق تو خون شده گودال و یه لشکر می زنن با نیزه از همه ور تر می زنن تو خیمه بچه ها پرپر می زنن وای ذبیح بالقفاء حسین با سنگ زدنت داداش دیدم که سرت شکست با خنجر کهنه ای اومد رو تنت نشست دیدم تو قتلگاه چه محشری به پا شده برای غارت پیراهنت دعوا شده پاشو که پای لشکر توی خیمه وا شده موهایی که بیوضو شونه نکرده فاطمه حالا افتاده تو دستای همه خواهر واست بمیره حسین