
مثل خواهش کاسهی گندم که توی چشم کبوترا معلومه مثل خندهی زائر خستهات که یک گوشه توی صحن تو آرومه فقط زیبایی میبینم تو حرمت رویایی میشه حال پرچمت وقتایی که بارون میزنه هی تصوّر میکنم صحن تو صحن حسنه مگه میشه آدم از این منظره دل بکنه بالاتر از این توصیفاتی اشفعی لنا یا مولاتی (اشفعی لنا یا مولاتی۴)۲ مثله چوب پر خادمی که آروم داره میکشه منّت زوّارو مثله قطرهی اشکی که آهسته داره میشوره قلب گنهکارو چقدر آرامش داره این صحن و سرا از بامش دل پرمیگیره برا پروازش اینجا ظاهرا قمه امّا دلت ببین صحن امام هشتمه هرکجای این حرم پناهگاه مردمه اشفعی لنا یا مولاتی