قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش

[ سید مجید بنی فاطمه ]
قامت کمان کند که دو تا تیرِ آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش

خونِ عقاب در جگر شیرشان پر است
آخر از نسل جعفرند و علی این دو لشکرند

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند
آیینه‌ای که آه نسازد مکدّرش

وا حیرتا که این دو جوانان زینبند
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش

....
با جان و دل دو پاره جگر وقف می‌کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه‌گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش

نظرات