غم مینشست و قلب تو را در سینه میگداخت آمد شرارِ زهر و تو را، رو به قبله ساخت آتش زِ پا تا به سرت، از بس که آب کرد دیگر کسی ز چهره شما را نمیشناخت شیخ الائمه غصه تو را پیر کرده است این زهر بد، به جان تو تأثیر کرده است از پیلههای روضه که بر تن تنیدهاید حالا نفس به سینهتان، گیر کرده است جانه به لب رسیده چرا گریه میکنی بر حال شیعه، گرم دعا گریه میکنی این آخرین روضهی بعد از وصیت است بر سر بریدهی کرببلا گریه میکنی غیر از تو هم و غم کسی، دین نمیشود این قدر صورتش پر از، چین نمیشود خیلی شدید پیر، ولی وقت اهتزار با چکمه سینهی تو سنگین نمیشود در بستری ولی تن تو پا نمیخورد خواهر ز دیدن بدنت، جا نمیخورد در آفتاب تشنه رهایت نمیکنند در پهلوی تو، نیزهی اعدا نمیکنند وقتی چراغ عمر تو خاموش میشود خاک بقیع هم به تو آغوش میشود ناموس داغدار تو هم مثل جدتان با ضرب تازیانه سیه پوش میشود اگر کشتند چرا آبت ندادند کفن بر جسم صد چاکت نکردند بر پیکر تو زخم مکرر نمیرسد یک بوسه از لب تو به خواهر نمیرسد انگشتر و عمامه و پیراهن و عبا دختر که هست، بر کس دیگر نمیرسد ای آسمان، به اشک شبانهات سجاده بود و زمزمهی عاشقانهات آتش گرفت خانهات، اما تکان نخورد یک لحظه روسری، به سر اهل خانهات از شهر شام بدم میاد، چکمه سیاه بدم میاد از اونی که اتیش زده، به خیمهها بدم میاد از بوی دود بدم میاد، من از حسود بدم میاد از هلهله بدم میاد، از ولوله بدم میاد از خندههای حرمله، جلو رباب بدم میاد حسین... دوباره داره، بوی حرمش میاد، زرق و برق پرچمش میاد بیا بشماریم، هفتاد و یک روز دیگه، داره محرمش میاد کربلا... لطفی که کردهای تو به من، مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم، حسین