عمریست دل تو خانهی غم باشد چشمان تو سرچشمهی زمزم باشد امشب همه بر غربت تو گریه کنند بانیِ عزا رسول خاتم باشد دادی همه هستِ خویش در راه خدا پس هر چه دهد خدا به تو کم باشد تو مادری و شفاعت ما محشر بر یک نخ چادر تو محکم باشد روزی همهی جلالت صورت تو در چهرهی زینبت مجسّم باشد این زود یتیم گشتنِ دخترها ارثیهی مادرِ دو عالم باشد آن روز کجایی که ببینی زهرا در پشت دَر و اسیر ماتم باشد امشب که برایتان کفن میآید بشمار گمانم که یکی کم باشد در این دهمِ ماه، دل ما فکر عصر دهم ماه مُحرّم باشد آن روز بدونِ سر تنی در گودال پاشیده زِ هم چه نامنظّم باشد یک مشت دهاتی به یک تکّه حصیر تشییع تن شاه دو عالم باشد