عالم مرید اوست که پیر مُراد بود زینالموحّدین شد و زینالعباد بود با غصهها قرین شدو یعقوب گریه شد از کربلا به روی دلش، غم زیاد بود با دست بسته در پی هجده سرِ به نی آواره بین کوفه و شام و بلاد بود تا لحظهی شهادت او روضهاش فقط "یک جرعه آب بر لب عطشان نداد" بود یک لحظه هم ز خاطر آقا نمیرود زلفی که روی نیزه در آغوش باد بود عارض بر او تَبی شده و سدّ راه کرد عبّاس شاهد است که مرد جهاد است