
شیشهی خوشبختیم شکست این زندگی رو چشم زدن شیشهی خوشبخیتم شکست مدینه دست به سینه بود سینه و دست وقتی شکست ببین حال و روز یل خیبرو دیگه خونه نشینه خبر داری الان به قنفذ میگن پهلوون مدینه دیدن توی مسجد مغیره نشسته چطور صدر مجلس اینم مزد پهلوی ناقص اینم مزد دست بی ای یارالی خداحافظ زخمیِ علی خداحافظ میمیرم ولی خداحافظ ای نگار من خداحافظ بیقرار من خداحافظ این چهل نفر از خونمون یه روز میشن سی هزار حسین و پیدا میکنی تو قتلگاه تو نیزهزار همش میری از حال که میشه لگدمال کنار من و تو همون ساعت سه همون شیب گودال قرار من و تو شدی رو به قبله میگن رو به خیمه میافتن به جونش تن نامرتب همش میگه زینب با قد کمونش ای حسینِ من خداحافظ عشق بیکفن خداحافظ پاره پاره تن خداحافظ این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه التماست میکنم زهرا نرو علی غریبه تو افتادی ولی بازم برام سپر بودی میبردنم به زیر دربونی نمیتونستی از جا پاشی همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه ای با غریبههای جهان آشنا ای عهدهدار مردم بیدست و پا ای حسین همه چی بهت میاد الا کبودی کاشکی پشت در نبود همه میگن زهرای میره یا میمونه اینا مُردن از حسودی حسین تو رو ازم حرمله گرفت دلخوشی به مادر نیومد حسین