شیر زنی از قبیله بنی کلاب

شیر زنی از قبیله بنی کلاب

[ وحید شکری ]
شیرزنی از قَبیله‌ی بنی‌کلاب
شانه به شانه همرَهِ ابوتراب
هدیه نموده بر حسینِ فاطمه
یک قَمَر و سه شیرِ نَر چو آفتاب 

اِی بنازم بر هر سه فرزندِ همچونان شیرش
عَرصه‌ی قدرت مثلِ یک ذَرّه تحتِ تأثیرش

آن‌چنان کرده گرد و خاکی در صفحه‌ی تاریخ
راویانِ فَتح گشته‌اند یک‌سر تحتِ تأثیرش

علی پا تا به سَر، تویی أُمُّ‌القمر
به حضورت مَلَک، شده خَم تا کمر
اَبوفاضل اگرچه که دارد هنر
به شما رفته در همه حالت پسر 

یا أُمُّ‌الاَدَب، یاأُمُّ‌البنین... 

بانوی با اِصالت و اَصل و نَسَب
داده به عباسِ علی درسِ ادب
نمونه‌ی بارِزِ ایثار و وفا
مُقَلِّدِ مَکتبِ او أُمِّ‌وَهَب

گفته بر عباس، مَحضرِ زینب، بکنی دقت
در خطابِ او غیرِ تاجِ‌سر

با حسین رفتی، بی‌حسین اینجا برنمی‌گردی
سربلندم کن، اِی تَجَلیِّ واژه‌ی غیرت

زنِ بالانشین، گُلِ عرشِ بَرین
هنرِ بازویِ یلِ أُمُّ‌البنین
چه مقامی فراتر از این‌که شده
همه دلگرمیِ اَمیرالمؤمنین

یا أُمُّ‌الاَدَب، یاأُمُّ‌البنین...

نظرات