چند روزی است جهان، دور سرم میگردد گویی خورشید به دور قمرم میگردد هر کجا آه شد آهنگ لبانم دیدم زینبم آمده و دور و برم میگردد توبه کردم که نفسهای عمیقی نکشم آخه خندهی زخم، عذاب جگرم میگردد وسط سینهی من، پنجرهای باز شده که به هر نیمه تکان، دردسرم میگردد درد پهلوی من از جای خودش راضی نیست راه افتاده و دور کمرم میگردد میخ در، تیر سه شعبه شده و کرببلا عاقبت موجب قتل پسرم میگردد