(زرق و برق سفرهی شاهانه میخواهم چه کار؟!۲ اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چه کار؟!) ۲ اولین شرط سلوک عاشقی آواره گیست از ازل دربهدرم کاشانه میخواهم چه کار؟! چشمهای من که با خواب سحر بیگانهاند قصهی شمع و گُل و پروانه میخواهم چه کار؟! گیسوی آشفتهام دارد نشان از عاشقی زلف خود بر باد دادم، شانه میخواهم چه کار؟!۲