با زبان لعل لب خشک مدارا نکند

با زبان لعل لب خشک مدارا نکند

[ حسین طاهری ]
با زبان لعل لب خشک مدارا نکند 
جگر سوخته را آب مداوا نکند 

من دعا می کنم از سوز جگر تا هرگز 
مردی از مردم نامرد تمنّا نکند 

خواهشِ آب نمودم ز شما تیر آمد
هیچ کس با گل نشکفته چنین تا نکند

هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم

نانجیبان گل بی‌برگ و برم را کشتند
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند

نظرات