هر لحظه در سکوت غمت داد میزند
6466
22
- ذاکر: مرتضی پارسا
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام سجاد (ع)
- مناسبت: شهادت امام سجاد علیه السلام
- سال: 1402
هر لحظه در سکوت غمت داد میزند
بغضی که از فراق تو فریاد میزند
این که تو نیستی به ما طعنه میزنند
بر آتش نبودن تو باد میزنند
وقتی که صید دائمی چشم توست دل
کی دست رد به سینهی صیاد میزنند
قلبم اگر که با تو نباشد نمیتپد
نبضم دمی که از تو کنم یاد نمیزند
امشب نگاه ابری تو با زبانش
حرف از عذای حضرت سجاد میزند
سی سال انگار به هر جا نشسته است
حرف از غمی که به دلش افتاد میزند
سی سال در فراق پدر گریه کرد و گفت
بازار شام جای نوامیس ما نبود
با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و
با یاد جسم غرق به خون داد میزند
-----
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضههایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود
تشنه لب بود آه اما آب بود
-----
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضهخوان قصاب شد
-----
یا اباعبدالله
تشنه بودی و
زیر هجمهی دشنه بودی و
-----
ماجرای آب آبش کرده بود
غصهی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
-----
هفت بار هاجر صفا و مروه را رفت آب یافت
من که دهها بار در هر خیمه رفتم آب نیست
-----
دست کوچیکتو بالا کن
دستای سقا رو دعا کن
انقدر چنگ نزن شیر ندارم پسرم
نکنه میخوای بگی که حرم جای بدا نیست
نکنه میخوای بگی که تو جات کربلا نیست
خدا اون روز نیاره اسمم از قلم بیافته
پس چطور چشای خیسم آقا به حرم بیافته
جواب دلم رو خودت بده حرم نرم کجا برم
مرهم این رو غم خودت بده حرم نرم کجا برم
برات هر امر و خوت بده حرم نرم کجا برم
اللهم الرزقنا حرم
آرزومه کربلا برم (حسین)
دل شب است و مسافرم از سفر رسیده
به جای سوغات برایم آمد سر بریده
به شام هجران سحر خوش آمد
این طفل بی آزار آزار دادند
زجر بدی دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند الا رقیه
وقتی که پیدا شد خیمده راه میرفت
ای حسین
بغضی که از فراق تو فریاد میزند
این که تو نیستی به ما طعنه میزنند
بر آتش نبودن تو باد میزنند
وقتی که صید دائمی چشم توست دل
کی دست رد به سینهی صیاد میزنند
قلبم اگر که با تو نباشد نمیتپد
نبضم دمی که از تو کنم یاد نمیزند
امشب نگاه ابری تو با زبانش
حرف از عذای حضرت سجاد میزند
سی سال انگار به هر جا نشسته است
حرف از غمی که به دلش افتاد میزند
سی سال در فراق پدر گریه کرد و گفت
بازار شام جای نوامیس ما نبود
با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و
با یاد جسم غرق به خون داد میزند
-----
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضههایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود
تشنه لب بود آه اما آب بود
-----
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضهخوان قصاب شد
-----
یا اباعبدالله
تشنه بودی و
زیر هجمهی دشنه بودی و
-----
ماجرای آب آبش کرده بود
غصهی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
-----
هفت بار هاجر صفا و مروه را رفت آب یافت
من که دهها بار در هر خیمه رفتم آب نیست
-----
دست کوچیکتو بالا کن
دستای سقا رو دعا کن
انقدر چنگ نزن شیر ندارم پسرم
نکنه میخوای بگی که حرم جای بدا نیست
نکنه میخوای بگی که تو جات کربلا نیست
خدا اون روز نیاره اسمم از قلم بیافته
پس چطور چشای خیسم آقا به حرم بیافته
جواب دلم رو خودت بده حرم نرم کجا برم
مرهم این رو غم خودت بده حرم نرم کجا برم
برات هر امر و خوت بده حرم نرم کجا برم
اللهم الرزقنا حرم
آرزومه کربلا برم (حسین)
دل شب است و مسافرم از سفر رسیده
به جای سوغات برایم آمد سر بریده
به شام هجران سحر خوش آمد
این طفل بی آزار آزار دادند
زجر بدی دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند الا رقیه
وقتی که پیدا شد خیمده راه میرفت
ای حسین
نظرات
نظری وجود ندارد !