دوش در عالم رویا به بهشتم بردند و در آن باغ به دست ملكی بسپردند دست من دست ملك بود و روان گردیدم راهی از بهر تماشای جنان گردیدم چه بهشتی همه در هاله ای از نور و سرور طاقی از گل زده بودند به هر راه عبور اهل جنت همه چون قرص قمر می بودند همه آیینه ای از صبح ازل می بودند سینه ها پر ز می عشق و تهی از غم بود حجره هاشان همه از برگ گل مریم بود انبیا در طبق نور گذر می كردند می گذشتند و به من نیز نظر می كردند هرچه دیدم به جنان مظهر زیبایی بود ملكم داد نشان آنچه تماشایی بود ملكم گفت به هر جا طلبی خانه بگیر تو پرستوی بهشتی به جنان لانه بگیر همه ی اهل جنان گوش به فرمان تواند آنچه دیدیم به جنت همه از آن تواند تا به من از ملك این گونه سخن گشت خطاب همه ی باغ جنان بر سر من گشت خراب گفتم او را كه منم تشنه می ناب كجاست؟ همه ارزانی تو خانه ی ارباب كجاست؟ عمر من در طلب دیدن دلدار گذشت شب و روزم به هوای رخ آن یار گذشت به چه كار آیدم این روضه ی رضوان بی دوست كه بود باغ جنان آتش سوزان بی دوست بهر من باغ جنان نیست مگر روی حسین زین گلستان خیالی ببرم سوی حسین ببر آن جا كه بهشت ازلی می باشد ببر آن جا كه حسین بن علی می باشد بی حسینم به دل از رحمت حق واهمه است ببر آن جا كه حسین و حسن و فاطمه است بی حسینم همه روزم به جنان شب باشد ببر آن جا كه علی اكبر و زینب باشد یا به دوزخ ببریدم كه بسوزد بدنم یا نشان داده سرای شه صدپاره تنم به جنان گرم گل و نور مسازید مرا از حسین بن علی دور مسازید مرا