دوش در سر هوس دیدن آن دلبر طوبی

دوش در سر هوس دیدن آن دلبر طوبی

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
دوش در سر هوس دیدن آن دلبر طوبی
قد مَه منظر بی‌مِثل بیفتاد من از درد 

شدم مست شدم بی‌خبر از هست
شدم تا که به خود آمدم از خانه برون

بودم و مجنون و غزل‌خوان
پریشان و زِ کف رفته روان 

صبر و توان ناله‌کنان
کون و مکان دور سرم چرخ‌زنان بود مکرّر

در رَه مِی‌کده در زیر لبم ذکر جنون
حال سکون رفته برون دل و جان

به تمنّای تماشای رخِ ساقیِ مِی‌خانه‌ی
صبح ازل و شامِ ابد بود که ناگاه

به یک غمزه‌ی اَبروی کجِ حضرت ساقی
دل و دین باختم و سر به قدم‌ها بینداختم و 

خیش غبار قدمش ساختم و زد شرر آن 
دلبر بی‌مِثل به بنیادِ من و زیر و زبر کرد منو

گفتم ای جان و همه هستیِ من را
به قربان تو با من سخن آغاز کن و

لعل لبت باز کن و شور و نوا ساز کن و
فاش نما سِرّ مُسَطَّر که چرا حضرت داور

به جهان خلق نمود آدم و حوّا و
چرا نوح به دریا زده دل را

و به آتش زِ چه افتاد خلیل‌الله 
و در طور چه ها دید کلیم‌الله

و در مهد سخن گفت زِ چه حضرت روح‌الله
در لیلة الاسرا و به محراب چه دیده است حبیب‌الله

و این خانه‌ی کعبه به چه علّت شده بنیان
چه رخ داد که در رکن یمانی 

تَرَکی هست که با دیدن آن دل شده سرمست بگو هرچه که دانی به من از قصّه‌ی مستان

به بیان آمد و از غیب سخن گفت 
که یزدان جهان کنز خفی بوده و چون خاک

که او را بشناسند بنا کرد جهان را
و زمین را و زمان را

و همه نهر و بر و خشک و تر و
روز و شب و شمس و قمر

رمل و حجر، بوته سرسبز و شجر
میوه بر امر و قضا حکم و قدَر

به خداوند قسم هست دلیل و هدف خلقت
نوح نبی و موسی و عیسی و خلیل‌الله 

پیغمبر خاتم که همه مژده دهند 
طرف خالق اکرم 

به وجودی که زِ ذات احدیت شده مشتق
زِ همه سابق و اسبق

و خداوند زِ پا تا به سر است او
به هوالهو ثمر است او

به خلایق پدر است او
و به عینی که به خداوند جهان است

ولیکن بشر است او
و خداوند عیان گشته زِ سر تا قدمش

کنز خفی، امر جلی گشته به عالم
زِ تجلّی جمالش که همان حیّ غدیر است

امیر است و در وحدت خود فیض کثیر است
منیر است، کبیر است
 
به الله قسم رازق این چرخِ اسیر است
امیر دو جهان مستر گل‌شاه دو عالم

اسد‌الله علی، مرشد جبرئیله علی
ساقی کوثر، پدر خاک، امیر دو جهان

خسرو لولاک، امام بشر و
جن و مَلک ارض و فَلک

مظهر اِجلال خداوند تبارک و تعالی
صفت حُسن خدا شاه ولا

معنیِ یؤتون الزکاة است
و تفسیر یقیمون الصلاة است

و نوری‌ست که در طور عیان گشت
وجودی‌ست که در مهد سخن گفت

و ناجی خلیل‌الله و نوح است
و معراج پیمبر زِ قدوم علی آن مظهر ذات علی احدی
بر سر دوش نبوی گشت میسّر
 
علی آدم و ادریس و شعیب و ذکریا و 
علی ناجی یونس زِ دل ماهی دریا و 
علی منجی یوسف زِ دل چاه علی

صالح و داود و علی لوط و علی
شیث و سلیمان و علی

صالح و یعقوب و علی
دست خدا چشم خدا وجه خدا

نور خداوند علی
عابد و معبود و علی

خالق و مخلوق و علی
رازق و مرزوق و علی

ذاکر و مذکور و علی
حامد و محمود و علی

حیدر و صفدر، یل خیبر
زِ همه جن و مَلک افضل و برتر
****
تنها مدیر مُلک خدا کیست؟ حیدر است
یکتا امیر قلب شما کیست؟ حیدر است

دوم عزیز آل عبا کیست؟ حیدر است
معنای لطف و جود و عطا کیست؟ حیدر است

حق در مدار حیدر و کانونِ حق علی است
برهان حق و عدل و وفا کیست؟ حیدر است

ای بنده‌ای که پُر زِ خطایی بیا بیا
بخشنده‌ی گناه و خطا کیست؟ حیدر است

هر کس که دیده روی علی را شهید شد
مشهود دو چشم این شهدا کیست؟ حیدر است

مردم فقیر دست خداوند تا ابد
آقای خوب این شهدا کیست؟ حیدر است

بر طاق عرش حک شده با خط زینبش
بابای شاه کرب‌و‌بلا کیست؟ حیدر است

نظرات