دست و پای دل من میبندی دست و پا میزنی و میخندی سرِ تو بسته به مویی پسرم تشنهلب، پاره گلویی پسرم وایِ من، گر ز تنت سر افتد سرت از تن به بَرِ من افتد ***** دیدنت در همهی راه معما شده است تو کجا، نیزه کجا، وای چه با ما شده است حجم تیری که علمدار زمینگیرش شد باورم نیست که در حنجرهات جا شده است