خوب شد دردم دوا شد خوب شد

خوب شد دردم دوا شد خوب شد

[ سیدرضا نریمانی ]
خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دخترت حاجت روا شد خوب شد

می‌خوام همه شهرو چراغون کنم
یه شهرو به خرابه مهمون کنم

ببوسمت جلو چشای همه
صورتتو ستاره بارون کنم

من قهر نبودم که میگی آشتی
فقط میگم تو که دوسم داشتی
کاشکی منو تنها نمیذاشتی 
بابا، بابایی... 

بیابونا نمیره از یادم
من خواب بودم از ناقه افتادم
به جون تو صد دفعه جون دادم 
بابا، بابایی

خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دخترت حاجت روا شد خوب شد

تنت کجاست که میل آغوش کنم
قرآن بخون با جون و دل گوش کنم

یه کاری کن همه چی یادم بره
کتکای زجرو فراموش کنم

هر روز هلم داد و زمین خوردم
امروز دیگه طاقت نیاوروم
به چادر عمّه پناه بردم
بابا، بابایی... 

پیدام نکرد و حرف بد می‌زد
به چادر عمّه لگد می‌زد
به جای هرکس که نزد می‌زد
بابا، بابایی

تا رفتم از حال گوشواره خلخال گم کردم
اینا چیزی نیست بابا تو گودال گم کردم

باصورتم چکارکنم
فقط بگید کدوم طرف فرار کنم

چجوری دست به موم زدن
منو درست جلو چشم عموم زدن

ای حسین....

نظرات