خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر
223
0
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام کاظم (ع)
- مناسبت: شهادت امام کاظم علیه السلام
- سال: 1401
خانههای آن کسانی میخورد در بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با دهبرابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاهِ کریمی میروم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دینِ چهارده معصومم اما گردنم
زیر دینِ حضرت موسی بن جعفر بیشتر
گردنم در زیر دین آن امام است که
داده در ایران ما طوبای او بَر بیشتر
آن امامی که (فداکِ) گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چهلاختر بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر
***
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مشت پر از طایر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امید مجویید
از شاخهی بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا درد دل خویش بگویم
دیدم به سیهچال صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد چه گویم
دیگر ز من و درد دل من اثری نیست
ابوالعطا ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح امامش ز حبس آزاد است
***
پیکرت روی تختهای پاره، غربت تو چقدر دلگیر است
راوی روضههای بی کسیات، نالههای کبود زنجیر است
شیعیانت آمدند آن روز، پیکرت روی دستها گم شد
اما غروب عاشورا، پیکری زیر دست و پا گم شد
امام موسی جعفر که جان فدای تنش
اگر چهار نفر شد مشیّعِ بدنش
مشیعین تنِ پاک یوسف زهرا
شدند ده تن هنگام ظهر عاشورا
به اسبها زره کینه نعل تازه زدند
چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند
چنان ز کینه عدو اسب بر تنِ او تاخت
که در میانهی مقتل سکینهاش نشناخت
***
دختری را به که گویم که سر نعش پدر
تسلیت سیلیِ شمر و سر نِی تسکین است
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با دهبرابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاهِ کریمی میروم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دینِ چهارده معصومم اما گردنم
زیر دینِ حضرت موسی بن جعفر بیشتر
گردنم در زیر دین آن امام است که
داده در ایران ما طوبای او بَر بیشتر
آن امامی که (فداکِ) گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چهلاختر بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر
***
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مشت پر از طایر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امید مجویید
از شاخهی بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا درد دل خویش بگویم
دیدم به سیهچال صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد چه گویم
دیگر ز من و درد دل من اثری نیست
ابوالعطا ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح امامش ز حبس آزاد است
***
پیکرت روی تختهای پاره، غربت تو چقدر دلگیر است
راوی روضههای بی کسیات، نالههای کبود زنجیر است
شیعیانت آمدند آن روز، پیکرت روی دستها گم شد
اما غروب عاشورا، پیکری زیر دست و پا گم شد
امام موسی جعفر که جان فدای تنش
اگر چهار نفر شد مشیّعِ بدنش
مشیعین تنِ پاک یوسف زهرا
شدند ده تن هنگام ظهر عاشورا
به اسبها زره کینه نعل تازه زدند
چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند
چنان ز کینه عدو اسب بر تنِ او تاخت
که در میانهی مقتل سکینهاش نشناخت
***
دختری را به که گویم که سر نعش پدر
تسلیت سیلیِ شمر و سر نِی تسکین است
نظرات
نظری وجود ندارد !