حالمو ببین کبودیهایِ بالمو ببین خونهام خاکه، اقبالمو ببین بابایی، بابایی دستمو ببین پایِ زخمی و خستمو ببین سری که از درد بستمو ببین بابایی، بابایی یه کاری واسه چشام کن چشاتو وا کن، نگام کن از اون رگهایِ بُریده یه بارِ دیگه صدام کن از وقتی که رفتی، صدبار مُردم همش کتک میخوردم دارم میمیرم هربار که اسم تورو میبردم بازم کتک میخوردم دارم میمیرم واویلا، اَبَاالمَظلوم ... ***** هی منو زدن نگم از صبح تا کِی منو زدن عمو دیده از نِی، منو زدن بابایی، بابایی حرفِ بد زدن به جایِ هرکس که نزد، زدن «یا زهرا» گفتم با لگد زدن تو که پیشِ ما نبودی چرا پس انقدر کبودی؟! نگو مثلِ من موهاتو کشیده زجرِ یهودی ای بابا، تنت کجا جا مونده؟! موهاتو کی سوزونده؟! برات بمیرم ای بابا، چجوری سر شد شبهات؟! هنوز که خشکه لبهات برات بمیرم ای حسین ...