گرچه از دوریه برادر خود ذره ذره مریضترمیشد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیز ترمیشد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانهها وا بود در میان اهالی این شهر سرمهمانی تو دعوا بود خوب شد پردههای محمل تو هر کجا رفتهای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد آب پاشیدند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست ردنشد ناقه ی تو از بازار محمل چوبیات سرت نشکست کوچه ها ازدحام داشت اما سره این شهر روبه پایین است میروی کوچه کوچه میگویی ضرب شامی عجیب سنگین است میرسی و حواس مردم هست آب در دلت تکان نخورد از کنار خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصهای کم داشت جای زنجیر و خار و نا محرم گرد خود چند چشم محرم داشت معجرت احترام خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست روی سر هایشان طبق آمد ولی این بار توی آن سر نیست آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریض روضهی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریز روضه ی تو عمهاش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنم بگذار آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمهاش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد