
بیتاب حیدریم و پریشان فاطمه غم میخوریم با غم طفلان فاطمه مثل کویر تشنهی بارانندیدهایم چشمانتظار رحمت باران فاطمه او جلوهی تمامقد نور خالق است خورشید و ماه، آینهداران فاطمه روح الامین سه مرتبه در روز میشود با باقی ملائکه مهمان فاطمه قربان آن رسول خدایی که میرود هر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه طبق حدیث قدسی «لَولاک» در ازل ما را خدا نوشته مسلمان فاطمه ما بچّههای مادر پهلوشکستهایم نانی نخوردهایم بجز نان فاطمه فضّه برای مادرمان کار میکند زنهای ما کنیزِ کنیزان فاطمه تسبیح فاطمه همه ایمانِ مرتضی تسبیح مرتضی همه ایمانِ فاطمه در اصل گریه بر غم مولا نموده است هر گریهکن اگر شده گریان فاطمه زانوی غم بغل نکن ای شاه لوکَشَف! قدری بخند حیدر من!، جانِ فاطمه! پهلوی من شکسته ولی دردم این شده دردت زیادتر شده، درمانِ فاطمه!