بچههای فاطمه هم مسمومن هم مظلومن هم تنهان بین نامردا بچههای فاطمه یا محبوسن یا مأنوسن با داغ و غصه و دردا عزت دارن تو زمین و آسمون حرمت دارن اما مثلِ فاطمه غربت دارن غربت دارن همدم دم این طایفه حتی، مسیحا نیست حرف این خونواده به خدا جز، بفرما نیست بچههای مادریتر از اینها، تو دنیا نیست مظلوم، یا امام عسکری ----- توی شهر بیکسی غصه دارو تنها بود و خسته از غربت و تبعید لحظههای آخرش با چشم تر روضه میخوند انگاری مادر رو میدید یادش اومد، روضههای مادرو یادش اومد، گریههای کوچه رو یادش اومد، نالهی پشت درو کنج حجره غریبونه با چشمِ، تر افتاده با یه خاطرهی تلخ و نفسگیر، در افتاده روضه میخونه وای مادر من با، سر افتاده مظلوم، یا امام عسکری