بچه شیرم که کنون تشنهلبو بیشیری با نگاهم تو بهانه چهقدر میگیری تیرِ خورشیدو ز بسکه به تنت لطمه زده آبو هم گر برسد بر لبِ تو میمیری نکنه میشنوی که پدرت بییار است برو بر گردنم انداز چنین تقصیری برو بر دستِ پدر، برهمگان ثابت کن وسطِ معرکهی عشق، علیجان پیری من ربابم تو آن طفلِ جگرگوشهی من خوابِ بالغشدنت داشت، چه بد تقصیری به پدر گو که تو را زود بَرد خاک کند تا نماند به سرِ نیره زِ تو تصویری علی لای علی لای علی لای(۲)