به لطف عشق غم آه پروری داری

به لطف عشق غم آه پروری داری

[ حیدر خمسه ]
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه‌ی عُشاق معبری داری

کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری

یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمی‌ات نوح است
تو نسل گریه‌کُن از هر پیمبری داری

قسم به قُبّه‌ی تو روضه‌ خانه‌ات حرم است ۲
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری

کلیددار حریمت رقیّه خاتون است ۲
در آستان خودت شاه‌دختری داری

تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست ۲
خودت هوای مرا وقت نوکری داری

بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:

شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری

تو مانده‌ای تک و تنها میان یک لشکر
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری

نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد ۲
بلند کرد صدا را  چه حنجری داری!

غروب بود سرت روی نیزه بالا رفت ۲
غروب بود  سنان در خیام زن‌ها رفت

خانه‌ام غرق هیاهوست خدارحم کند

هنوز هست به یادم که خبر می‌پیچد
میان خانه در شعله ور که می‌پیچد
به سوی تو لگد چهل نفر که می‌پیچد
به سمت پهلوی تو میخ در که می‌پیچد

تو را چگونه ز دستش خلاص می‌کردم ۲
فقط به تیزی میخ التماس می‌کردم

شرار کینه همین که به گلشنم افتاد
همین که با لگد مرد‌ها زنم افتاد ۲
نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد
تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد

نظرات